loading...
نهتانی
herbal-medicine بازدید : 196 یکشنبه 27 فروردین 1391 نظرات (0)

   They examined every square inch of the house; they took the furniture to pieces; they even satisfied themselves that he had not buried it anywhere near house. All their efforts were in vain, and they were disappointed. They offered a large reward for the return of the missing letter.

   The thief of the police reported the case to a friend of his, who convinced himself that the thief must be an extremely clever fellow. He said that the thief had used his brain. He thought that the thief had reasoned that the police would expect to find the letter hidden out of sight. He also thought the thief had believed that the police would fix their minds so firmly on finding a letter which they could not see that they would pay no attention to the letters they could see.This turned out to be exactly the way in which guilty man had reasoned.He had put the stolen letter with two or three others in a letter holder hanging on the wall un view of every body who entered the room.And so the policeman's friend finally claimed the promised reward in return for solving the mystery after the police had arrested the thief.

 

 

یکی از معروف ترین ماجراهای سرّی توسط اِدگار اَلِن به دزدیدن یک نامه مربوط می شود. آن یک نامه ی خیلی مهم بود و آن مردی که آن نامه را دزدیده بود می توانست منافع  سیاسی خوبی  از داشتن این نامه برای خودش به دست آورد.پلیس می دانست که آن مرد چه کسی است و اینکه آن نامه هنوز در اختیار او بود. اگرچه کاراگاهان او را در یک تاکسی تعقیب می کردند. اما کسی نمی دانست که آن نامه کجا را پیدا کند. او نامه را با خودش نبرد چون پلیس بیش از یک بار ترتیب یک حمله را به او داده بود انگار که آنها دزد بودند و کاملا به دنبال او گشتند اما بدون هیچ نتیجه ای. آن برای پلیس معلوم بود که او نامه را جایی در خانه اش پنهان کرده بود اما آنها نمی توانستند آن را ثابت کنند.

آنها همه جای خانه را بازرسی کردند. آنها مبلمان را زیرورو کردند.آنها حتی خودشان هم راضی شده بودند که او هرجا نزدیک خانه نامه را دفن نکرده بود. همه تلاش آنها بیخود بود و آنها ناامید بودند.آنها برای برگرداندن نامه ی گمشده یک جایزه بزرگ پیشنهاد دادند. رئیس پلیس سوژه را به دوستش گزارش داد. کسی که خودش را قانع کرده که سارق باید یک مرد بسیار باهوش باشد. او گفت که سارق از مغز خودش استفاده کرده بود.او فهمید که سارق می دانسته که پلیس انتظار دارد که نامه گمشده ناپیدا باشد. همچنین فهمید که سارق معتقد بوده که پلیس ها فکرهایشان را روی هم می ریزند تا به طور محکم به پیداکردن نامه ای بپردازند که نمی توانستند آن را پیدا کنند و توجهی به نامه های دیگر نمی کردند. این دقیقا ثابت شد که سارق راه را می دانسته است. او نامه گمشده را با دو یا سه نامه ی دیگر روی آویز دیوار گذاشته بود. هر کس که وارد اتاق می شد در جلوی چشمش بود.

بنابراین دوست افسر پلیس ادعا کرد به قولی که برای جایزه در قبال حل کردن آن داستان سری داده بود بعد از اینکه پلیس سارق را دستگیر کرده بود.

 

 

 

 

Translator :Amirreza  Dadbakhsh

 

 

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    شما بیشتر خواهان چه مطالبی در این وبلاگ هستید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 181
  • کل نظرات : 10
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 12
  • آی پی دیروز : 9
  • بازدید امروز : 400
  • باردید دیروز : 13
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 44,551
  • بازدید ماه : 103,431
  • بازدید سال : 739,202
  • بازدید کلی : 784,747
  • کدهای اختصاصی

    صفحات پاپ آپ